7 راز موفقیت یک میکسرمن
1- حفظ کلی نگری در عین توجه به جزئیات
فضایی را در نظر داشته باشید که بالای 20 ترک صوتی از سازهای آکوستیک داشته باشد. در چنین فضایی برای چلو و دابل باس نمیتوان فضای مشابهی انتخاب کرد! چرا که کل موزیک گِلی خواهد شد و اصلا خوشایند نخواهد بود! برای همین یکی از اولویت ها در عین توجه به جزئیات، حفظ دیدگاه کلی و در نظر قرار دادن تعادل بین متریال صوتیست. این امر در عین سادگی، مشکل خیلی از حرفه ای های میکس و مسترینگ در ایران و خارج از ایران است!
وقتی در فضایی با چنین موضوعی روبرو شدیم، اولویت با نقش صوتیست و نه کیفیت صوتی! مثلا کیفیت صوتی چلو در خود بیس نیز دارد. ولی نقش صوتی آن صرفا پر کردن فضای بین ویلن سل و دابل باس است. پس باید به مقدار مورد نیاز نشت فرکانسی در فضا داشته باشد. وگرنه میکس موفقی نخواهیم داشت! البته این موارد در میکس سولو نوازی قابل نادیده گرفتن است.
2- اتکا به اکولایزر برای حل مشکلات صوتی
اکولایزر ابزاری ساده به نظر می آید که همین سادگی منجربه دست کم گرفته شدنش شده است! دوستان در نظر داشته باشید که تمامی افکت های ماجولیشن، سچوریشن و دیستورشن یا هر افکت عجیب و غریب امروزی؛ منحنی اکولایزر داشته و روی تونالیته صدا تاثیر مستقیم میگذارد. پس اکولایزر اساس و پایه تمام پروسه های مرتبط با میکس و مسترینگ است!
آشنایی خوب و درست با اکولایزر (انواع اکولایزر) در پروسه میکس، به شما کمک خواهد کرد که از پس هر پروژه سخت و سنگینی در گذر زمان مشخصی، بر بیایید و هیچ مشکلی سخت و غیر قابل حل نباشد. چرا که سرو کله زدن با تونالیته صوتی، گوش های شمارا ورزیده میکند و با شنیدن هر صدایی، مشکل آنرا حدس میزنید و نقطه شروع درستی برای بررسی و حل آن خواهید داشت.
3- مشخص کردن تارگت صوتی
هر سبک و هر آرتیستی، توقع متفاوتی از ریکورد انجام شده خواهد داشت. مثلا بیس موجود در موسیقی الکترونیک با موسیقی متال متفاوت است. پس تارگت صوتی حین میکس متال، رسیدن به ساب-بیس و بیس سنگین نخواهد بود و اولویت با فضاسازی قدرتمند و Spatial است. تارگت صوتی یعنی همین! با در نظر گرفتن اولویت ها و نیاز های سبک و آرتیست، میتوان مسیر روشن و مشخصی در پروسه میکس داشت.
چرا تارگت صوتی مهم است؟
اهمیت تارگت صوتی از چیزی که فکر میکنید هم بیشتر است! چرا که تعیین کننده مسیر کلی و جزئی میکس خواهد بود و کمک شایانی در انتخاب های صوتی و افکت گذاری خواهد کرد. هر پروژه مملو بسیاری از احتمالات فضاسازی و شکل دهی صوتیست. شناخت تارگت صوتی مرز بین گمراهی قبل از میکس و یک میکس خوب و شسته رُفته خواهد بود!
شناخت سبک:
با شناخت اولویت ها و فاکتور های یک سبک موسیقی، مسیر میکس هموار شده و بسیار روان تر خواهد بود. چرا که احتمالات صوتی محدود تر و مشخص تر میشوند. اما باید در نظر داشت که وظیفه ما به عنوان یک ارائه دهنده خدمات میکس و مسترینگ، صرفا این نیست که سبک های قبلی را ریپلیکیت کنیم! بلکه وظیفه ای نیز در جهت نوآوری و خلاقیت نسبت به موزیک نیز داریم.
شناخت آرتیست:
شناختن آرتیست و روحیات وی، از شناختن خود سبک مهم تر است! یک هنرمند توقع و تصور مشخصی از ریکورد انجام شده دارد و وظیفه یک میکسرمن تبدیل و ترجمه تصورات و ایده های آرتیست، در کنار در نظر قرار دادن منطقی بودن ترکیب و کیفیت خروجی؛ خواهد بود. شناخت آرتیست در سطوح حرفه ای کار، با یکبار همکاری مشخص شده و در همکاری های بعدی کامل میشود. اما در سطوح آماتور پروسه طولانی خواهد بود!
4- اتکا به دانش به جای ابزار
ما در دوره ای از فوران تکنولوژی زندگی میکنیم! سرمایه های بزرگی وارد بیزنس های سودزا شده و در نتیجه باعث شکل گیری شرکت های کوچک و بزرگی برای درآمد های مختلف میشود. یکی از این بیزنس های سودزا، همین ساخت پلاگین است! چرا که خیلی از مهندسین صدا حد اقل 4 پلاگین بریکوال لیمیتر در لیست افکت های خود دارند که حتی قادر به توصیف کاراکتر 2 تای آنها نخواهند بود! این یعنی تنوع طلبی و افتادن در تله مارکت.
اما چطور در این به اصطلاح تله مارکت نیفتیم؟
اگر یک میکسرمن به جای تنوع بین ابزار و درگیر جنون کمالگرایی، متمرکز بر ابزار خود DAW یا ابزاری با تعداد کمتر شود، کاراکتر و کیفیت صوتی آنها در ذهن او ذخیره میشوند و در هر پروژه، بسیار سریعتر و بهینه تر به نتیجه مورد نظر میرسد! صدای پلاگین ها و سخت افزار های مختلف بعد از طولانی مدت استفاده، در ذهن ما ذخیره شده و ناخودآکاه در موقعیت های مختلف صوتی، مارا به سمت آنها میکشانند!
5- بهره گیری از رنگ آنالوگ
پلاگین یا سخت افزار، در هرکدام از این دسته بندی ها؛ ابزار خوشصدا و پر قدرتی موجود است که با بهره گیری از آنها، میکس وارد سطح دیگر و بهتری میشود! عمده پروسه های رنگ دادن و مسائل مشابه، در میکس باس جالبتر و جهت دار تر خواهد بود. اما خوب استفاده در چنل های تکی نیز معقول است و در مواردی نتیجه بسیار مطلوبی میدهد!
در صورت عدم توجه به این امر، مخصوصا اگر ریکورد و آهنگسازی سرد و بی جان باشد؛ میکس شما جالب نخواهد بود و صدایی مصنوعی میدهد! در بعضی موارد بکارگیری یک پلاگین رایگان مثل محصولات Analog Obsession نیز در کنار نداشتن مشکلات و باگ های پلاگین های کرک شده، نتیجه فوق العاده ای به همراه دارد!
البته برای روبرو نشدن با پروسه های پیچیده تر (که خودم باهاشون روبرو میشم و مشکلی ندارم) پیشنهاد بنده مراجعه به استودیو و رندرگیری توسط سخت افزار های موجود آن استودیو است.
6- توجه به متریال صوتی برجسته
بنده بالای 20 سبک صوتی، میکس و مسترینگ انجام داده ام. در یکی از پروژه های حدود 2 ماه پیش؛ عزیزی اصرار داشت که وکال بالاتر باشد و بیس و پرکاشن مشخص تر از بقیه. این دوست عزیزمان تهیه کننده کار بود و ناظر پروژه که به او دسترسی و قدرت زیادی در پروژه میداد.
بنده مثل بقیه همکاری های انجام شده تا به آنروز، محوریت پروژه و متریال برجسته را انتخاب و هرکدام را در چنل های مربوطه باس کردم. بعد از رسانیدن وکال، درامز و بیس به کیفیت اشاره شده و مد نظر توسط تهیه کننده، بقیه میکس را حول محور آنها انجام دادم و میکس خوبی هم شد! وکالی شفاف و تمیز در کنار فضاسازی های احاطه کننده و پویا!
توجه به متریال صوتی برجسته نیز، احتمالا ت صوتی راه کاهش داده و مسیر مشخص تری در میکس نمایان میکند.
7- تجدید نظر، تجدید نظر و تجدید نظر!
پایانوقتی به موزیک میکس شده توسط خود به دید یک شنونده گوش دهید، ایرادات و تغییرات زیادی مشخص میشوند. ولی در صورت گوش دادن با ضمیمه ذهنی “بهتر از این نمیشه!” ، هیچوقت رشد و بهتر شدنی در کار نخواهد بود! یک میکسرمن باید با خودش صادق باشد چون کوچکترین تغییرات غذایی/محیطی روی سیستم شنیداری وی تاثیر مستقیم خواهد گذاشت! با گوش های خسته نیز نمیتوان تصمیم درستی گرفت. پس هر 45 دقیقه میکس، 15 دقیقه استراحت برای رسیدن به بیشترین بازده، ضروریست!
بعد از یک روز کاری طولانی، بهتر است که نسخه ارسالی به مشتری را روز بعد رندر کنید. چرا که گوش های خسته شما در ساعات استراحت شب، دقت زیادی نخواهند داشت و تصمیم شما برای روز بعد قطعا فرق میکند. پس در این موارد نیز عجله ای نباشید و از گوش دادن مجدد پروژه فرار نکنید!
تجدید نظر اتفاق بدی نیست و باعث بهتر شدن کیفیت صوتی و رضایت مشتری میشود. البته حساسیت بیش از حد هم خوب نیست! آقای اندرو شیپس در این باره میگوید که: پروژه نباید از تایم مشخصی بیشتر وقت بگیرد چونکه اصلا معقول نیست!
درواقع با درگیری و حساسیت بیش از حد، باعث کش پیدا کردن پروژه و از دست رفتن اعتماد به نفس خود و اعتماد مشتری خواهید شد!
پایان